تا۱۷ شهریور ماه امتحاناتم هست و واقعا توان خوندن ندارم وخیلی سختمه.میدونی،خونه نشینی های دوران کرونا اثرشونو روی من گذاشتند و صبر و ثباتم زایل گشته.
ولی ب هرحال،باید دووم آورد دیگه.
ازاول امتحانا اومدم خوابگاه و واقعا آرامشی بهم تزریق شد که قلم ازوصفش ناتوانه.
تا۱۷ شهریور امتحانامونه و جالبه که از۱۵شهریور کلاسامون شروع میشه! و تا۱۵ شهریور سال ۱۴۰۰ کلاس داریم!
واقعا دل توی دلم نیست وبینهایت خوشحالم که برمیگردم ب زندگی سابقم.زندگی ای که باید خیلی قدرشو بدونم و چقدر شیرین بوده و من الان میفهمم.
ازلحاظ مالی خیلی عقبم وپس انداز چندانی ندارم چون همه ی پس انداز سه سالم رو از اسفند تاالان خرج کردم.هزینه زندگی دانشجویی ب شدت بالا رفته و باید درآمدمو دوباره فیکس کنم تا تلف نشم.همچنین توی اهداف سال ۹۹ عوض کردن لپ تاب روهم نوشتم اما واقعا فکرنمیکنم قابل دستیابی باشه!چ خبره ی لپ تاب معمولی بیست تومن؟؟؟
بعد امتحانا خطاطی روهم شروع کنم باید.چقدر خوبه جدا.
دوهفتست که اومدم مشهد و سازمو نیاوردم.وتوی این دوهفته چقدرفهمیدم که بهش وابستم و جزئی از همیم...وچقدر دلم تنگ شده که حتی برای پنج دقیقه چشمامو ببندم و بنوازمش و بعد ببینم دوساعت گذشته!
عاشق این روزهام.بوی حرکت و رونق میده.
کتاب شعر بوی زلف یار استاد شباهنگ و هشت کتاب سهراب و آهنگهای شهرام ناظری تنها پناهگاه این روزهای من هستند.
دیشب خواب دیدم پیرمردی کمانچه شو داد به من و منم شروعکردم به نواختنشوبلدهم بودم!درحالیکه توی کل عمرم حتی ازنزدیکم ندیدم کمانچه رو
خداروشکر بخاطر تغییر وضعیتم.
پ.ن:یکی ازخوانندگان اینجا نمیدونم ازکجا تلگرام منو پیداکرده.هفته ای دوسه بار برام آهنگ بصورت ناشناس میفرسته خلاصه دمش گرم،آهنگاشو واقعا دوست دارم.
برچسب : نویسنده : 0farajebadeshedat4 بازدید : 84