برون اند زین حلقه هوشیارها

ساخت وبلاگ

رفتم کتابخونه تشخیص بخونم.یک ساعت خوندم دیدم هوابینهایت خوبه سریع زدم بیرون و ساعت ۴ونیم از میدون تقی آباد حرکت کردم و تاخودخوابگاه پیاده امدم و راس۶رسیدم خوابگاه.

هواانقدرخوبه که انصافا حیفه سینگل باشی

یکی ازدوستای صمیمیم مشکل بدی براش پیش اومده بود چندوقت پیش و من چندتاکلاسوبجاش رفتم.یکی ازاین کلاساکه عملی بودیک دختره ی تازه دانشجوی پی اچ دی شده مسئول تدریسش بود.خیلی اتفاقی حس کردم چ

قدرشخصیت خوبی داره.گرم صحبت شدیم و یباردیگه هم دیدمش ونهایتا چندروزپیش توی کتابخونه دیدمش و به پیشنهاداون رفتیم دوردور و به اعتراف خودش عجیب ترین ادمیم که تاالان دیده . تزته دلم دوست داشتم دانشگاه پرازین آدمای باشخصیت باشه که اینقدر توی روابط و تحصیل وتهذیب عالی هستن و بیحاشیه.حیف که پره از ادمای به دردنخور ومغرور و اکثرا رانت خوار وطلبکار وخودشاخ پندار که تنها داراییشون پول زیادشونه!!

درمورد دکتر درهمی باید حتمابنویسم.شایدبه جرئت بتونم بگم دومین کسیه که میتونم بهش بگم استاد.

توی عمرم تابحال سیگار نکشیدم وازش بیزارم.اما سیگارکشیدن دونفربه شدت به دلم میشینه.یکی دکتردرهمی ویکی هوشنگ ابتهاج.

تمام فحش های زبان فارسی نثار معاون اموزش دانشکدمون دکترص که کوریکولوم رو ب هم زده عمدا که دانشجو نره بیرون کارکنه و مثلا شروع اندو روانداخته ازترم ۹...

هم اتاقیم رزیدنته وانقدر عصبیه که هفته ای دوبار باهم حرف میزنیم!

البته بینهایت هم رو دوستداریم و بحث های فلسفی خیلی عالی رو داشتیم باهم.

بدتر از بــد...
ما را در سایت بدتر از بــد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0farajebadeshedat4 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 14:57