حال نامعلوم

ساخت وبلاگ

وقتی مشهدم باوجودینکه تنهام،دانشگاهودرس و امتحان دارم،کمیته تحقیقات فعالم،کلاس زبان میرم،

ورزش میکنم،تفریح میکنم،مشاوره دارم هرهفته برای کنکوریا،و.. اما حالم خوبه؛سردردندارم؛خندانم همیشه.

اما از زمانیکه پامومیزارم شهرم و خونم سردردمیگیرم

بی اعصاب میشم داغون و ناامیدمیشم

ازبس گند و لعنتیه همه چی.

توی هابگاه اکثرن اخرهفته هامیرن خونشون بااینکه ی عالمه راهشونه امامن باوجودینکه نزدیکم نسبتن،

درطی ترم هیچوقت دلم نخاست برم‌.

لعنت ب شه کوچکوتموم ادما وتفکراتش.

کاش زودتر تموم بشه این تعطیلات لعنتی 


گاهی ب سرم میزنه برم هرطور شده بادختردکتر شین 

ازدواج کنم و کلن ازین مملکت برم برای همیشه و همه چیوفراموش کنم تاابد‌...

فکرنمیکنم کسی پیدابشه اینقد عاشق تنهایی و غربت باشه.

اگه شهرکوچک زندگی میکنید بعنوان یک دوست بهتون میگم درهرکاری هستید بیشترتلاش کنید تا بتونید فرارکنید از بدبختیاش.برید مشهدتهران شیراز اصفهان تبریز.

میگه ک:مجنون به نصیحت دلم آمده است، بنگربه کجا رسیده دیوانگیم.منو میگه

ادامه مطلب
بدتر از بــد...
ما را در سایت بدتر از بــد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0farajebadeshedat4 بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1397 ساعت: 13:54